۱۳۸۷ اسفند ۱۲, دوشنبه

صدا صدای بهاراست

بهار دارد می آید و آمدنش را با فریاد اعلام می کند. با تمام وجود حسش می کنم امسال که خانه تکانی نمی کنم امسال که بیش از همیشه راه می روم بیشتر از همیشه حضورش را حس می کنم و. همشه عید برایم با خانه تکانی معنا پیدا می کند. رسمی که خیلی دوستش داشتم و دارم و برایش وسواس عجیبی هم دارم .سالهایی که من از زور خستگی دو روز اول عید را فقط خوابیدم و یا درد دست وپا داشتم کم نبوده اند اما امسال خانه تکانی ام را خیلی محدود انجام می دهم چون هم وقت ندارم و هم به احتمال زیاد خانه ام را عوض می کنم. راستش کمی عذاب وجدان دارم اما لذت وافری از نگاه کردن به اطراف می برم. چند روزی است شاخه های نرگس نوید رسیدن بهار را به خانه ام آورده اند و فردا سبزه می اندازم تا سالم وزندگیم در کنار ساقه هایش سبز شوند. بیشتر می نویسم بهار حس نوشتنم را قلقلک می دهد.