۱۳۸۷ آبان ۲۰, دوشنبه

نبرد من

حدود ساعت 3 بعداز ظهر وقتی سوار بر تاکسی از مدرسه به دانشگاه می رفتم با خودم فکرمی کردم که امروز مطلبی می نویسم با تیتر "من ترافیک را مات کردم!"( آخر، صبح امروز مسیری راکه شنبه در 90 دقیقه طی کرده بودم ، 62 دقیقه ای رفتم البته نکته مهمش این است که 40 دقیقه اش را پیاده رفته بودم اما خوشحال و سرحال از بدون استرس رسیدن،انجام پیاده روی روزانه ام در صبح و...خلاصه، عجیب احساس پیروزی داشتم)با خودم نقشه می کشیدم که ساعت 5 ازدانشگاه راه می افتم، به خانه می رسم برای همسرجان سرماخورده سوپ شیر درست می کنم یک حمام درست و حسابی می روم و بی خیال درس وکار می شوم اما ....

حدود ساعت 4 همسر گرامی زنگ می زند می گوید حالم خوب نیست زودتر به خانه می روم ، می گویم دنبال من هم بیا. ساعت 5 سوار ماشین می شوم و مسیر دانشگاه تا خانه را که در پیاده رویهای روزانه ام در زمان80 دقیقه با پای پیاده طی میکنم ودر یک روز معمولی در مدت 20 دقیقه با تاکسی میروم در مدت 95 دقیقه با ماشین شخصی طی می کنیم. شکست خورده می نویسم " ترافیک مرا ناک اوت کرد"!

سوالی که شدیداً ذهنم را مشغول کرده اینست " چگونه اگر یک خیابان دوطرفه ، یک طرفه شود در همان مسیر حرکت ماشینها هم ترافیک چند برابر می شود؟"

هیچ نظری موجود نیست: