۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

مهرانه

اول مهر در تمام زندگی من ، یک روز خاص بوده روز شروع کار حالا این کار تحصیل بوده یا تدریس فرقی نمی کرده، اول مهر شروع رسمی اش بود .امسال دومین سالی است که من اول مهر خانه ام. برای اینکه یک سال دیگر هم خانه بمانم و سرکار نروم جدال چندان سختی با خودم نکردم شاید خیلی هم به خاطر دخترک نبود نارسیسانه به خودم گفتم: این همه سال کار کردی ،  دو سال بشین کنار فرشته ات و لذت بزرگ شدنش را ببر. حالا که او دوست دارد کنارش باشی توهم کیف کن که سالهای طولانیتری خواهد آمد که او ترجیح می دهد کنارش نباشی.خوشبختانه برای من این امکان وجود داشت که هر مدتی که بخواهم سر کار نروم هر چند شروع مجدد مطمئناً سختر خواهد شد

اما امروز اول مهر است صدای هیاهوی بچه ها از کوچه می آید. دلم گرفت

۲ نظر:

شهرزاد قصه گو گفت...

نارسیس عزیزم،
ممنونم از پیغام تسلی‌ بخشت. خیلی‌ از آشناییت خوشحالم.

امير گفت...

به نظر من كار در بلاگ اسپت اسون تره اما اگه تو ورد پرس ساختي خوبه اما ممكمه بعد ها ورد پرس فيلتر بشه. نه هك نشدي .ببخشيد كه دير شد