۱۳۸۷ شهریور ۴, دوشنبه

زمزمه های یک خواب آلود

گاهی آدم کلی حرف برای زدن داره ،اما حرفش نمی آید. می خواهد بعضی کارها را بکند، نمی تواند وبدتر از همه کلی کاری که دوست ندارد، می کند.من الان همین جوریم

پیچیده در کلافی سر در گم
با هر نسیم تکانی به خود می دهم
و مدام از این می ترسم
که روزی
طوفان هم بیاید

هیچ نظری موجود نیست: