۱۳۸۷ دی ۱۲, پنجشنبه

سال نو

نیمه شب است. همسر جان که از سفر برگشته خوابیده و من در سکوت پشت کامپیوتر نشسته ام و به صدای باران گوش میدهم ، یک لحظه به تاریخ کنار صفحه نگاه می کنم، شده 01/01/2009به این می اندشم که یک لحظه معمولی برای من برای خیلی از کسانی که درنصف النهاری مشابه من زندگی می کنند یک لحظه پر از شادی است.ولی خیلی بی مزه است که کلی آدم توی دنیا ظرف 24 ساعت سالشان نو شود.من که عید خودمان ،آن لحظه سال تحویل را با هیچ چیز عوض نمی کنم. دلم عید می خواهد،عید خودمان، فکر کنم خیلی پرروهستم که گذر سالها به جای ناراحت کردن، خیلی زیاد خوشحالم می کند. توی تمام این نوروزها که به یاد دارمشان مثل یک بچه کوچک ذوق زده مدتها منتظرش بوده ام.
پی نوشت:
سال نو قمری هم که دوروز پیش بود ، سال نو چینی هم که به زودی می رسد ، پس امسال در قافله عید از بقیه عقبیم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

نارسیس جان سلام برای اولین بار هست تصادفی وبلاگت رو کشف کردم در واقع آمده بودم به وبلاگ آشپز خانه بهار که اسم شما رو آنجا دیدم به آشپز خانه ات یک سر کشی کردم و تا رسیدم به اینجا البته هنوز تمام وبلاگت رو نخواندم ولی از اشنایی با شما بسیار خوشحالم اگر مایل باشی لینک وبلاگ آشپزیتو به لینکهای وبلاگم اضافه کنم و برات ارزوی سلامتی و خوشی و کامسابی میکنم بازم بهت سر میزنم موفق باشید عزیزم
ماری