۱۳۸۷ شهریور ۳۱, یکشنبه

دعا

امشب هم شب قدر است. شبی که زنده داری درآن را بسیار دوست دارم، قبلاٌ قرآن را با ترجمه خوانده بودم اما ادعیه را هیچ وقت با ترجمه نخوانده بودم تا پارسال روز عرفه که خواستم دعای عرفه را بخوانم ، یادمه مفاتیح سنگین بود و من هم زود خسته شدم، کتاب را برداشتم رفتم روی تخت و به بالش تکیه دادم وبا خودم گفتم چرا می گویند این دعا زیباست؟ پس چرا من هیچ وقت نتوانسته ام تا آخر آن را بخوانم رفتم به سراغ ترجمه آن. متن و ترجمه را با هم می خواندم و بعد دعا را از اول شروع کردم ، تنها ترجمه را می خواندم که زیبا بود بسیارزیبا، یادم هست که صدایم بالا رفت و با شور می خواندم تا جائیکه همسرم هم آمد روی تخت دراز کشید وتا آخر دعا را گوش کرد.
پریشب هم داشتم دعای ابوحمزه را می خواندم و به سراغ ترجمه اش رفتم. حال می دانم که اگر می خواهم از خداوند بخشش بخواهم، جملاتی بهتر از آنچه در این دعاست ، نمی توانم پیدا کنم.
خدایا من تو را به وسیله لطف خود تو شناختم و به یاری ات دریافتم. این تو بودی که مرا به سوی خود راه نمودی و به سوی خود خواندی که اگر لطف تو نبود من تو را نمی شناختم .ستایش خدائی را که وقتی می خوانمش پاسخم را می دهد گر چه من با تعلل به درگاهش می روم."فرازی ازافتتاح این دعا"

هیچ نظری موجود نیست: