۱۳۸۷ آذر ۲۴, یکشنبه

روزهای کوزت شدن من


سالگرد عقدمون هم آمد و رفت و من هنوز نوشته هایم را در مورد زندگی مشترک شروع نکرده ام .ببخشید.

چند وقت بود که درست و حسابی خانه را تمیز نکرده بودم . نه اینکه خانه کثیف باشد اما آن چه باید باشد، نبود .هفته پیش چهارشنبه را خالی کردم و زنگ زدم به خانمی که گاهی برای کمک به من می آمد، اما گفت که در یک شرکت مشغول شده من هم آستینها را بالا زدم و چهارشنبه و نیمی از پنجشنبه و جمعه را در حد یک کوزت کار کردم به قول همسر گرامی اگر پرده ها و دیوارها را هم شسته بودم عملاً یک خانه تکانی کامل کرده بودم. حالا از داخل کمدها تا زیر تخت و پشت اجاق گاز تمیز تمیز است.

آقای ا... من مرد باهوشی است ، همیشه ادعا دارم از کار نظافت خانه متنفرم اما در روزهای کوزت شدن من او گفت تو از این کار لذت می بری، راست میگفت فکر می کنم در مواقعی خاص این کار آرامشی عجیب به من می دهد. هرچند هنوز خسته ام.

هیچ نظری موجود نیست: